فکر پناه دادن یک لاله فکر غریب ماندن یک احساس باید میان خواب گلی گم شد آیینه بود عاشق و بارانی باید شبی ز روی صداقت رفت در کلبه نسیم به مهمانی باید برای پونه دعایی کرد زیر عبور زتند زمان تنهاست باید شنید قصه دریا را تا دید او برای چه در غوغاست باید به فکر عمر شقایق بود فکر نیاز آبی نیلوفر فکر هجوم ممتد یا اندوه فکر هوای ابری چشمی تر

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:07 ب.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام
مرسی بهم سر زدید کاش دلم مثل یه دریا بزرگ باشه ولی هیچوقت توش غوغا نباشه .کاش می شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد