منتظر باش اما معطل نشو تحمل کن اما توقف نکن قاطع باش اما لجباز نباش صریح باش اما گستاخ نباش بگو آره اما نگو حتما بگو نه ولی نگو ابدا این یعنی همه چی باش و هیچی نباش
فکر پناه دادن یک لاله فکر غریب ماندن یک احساس باید میان خواب گلی گم شد آیینه بود عاشق و بارانی باید شبی ز روی صداقت رفت در کلبه نسیم به مهمانی باید برای پونه دعایی کرد زیر عبور زتند زمان تنهاست باید شنید قصه دریا را تا دید او برای چه در غوغاست باید به فکر عمر شقایق بود فکر نیاز آبی نیلوفر فکر هجوم ممتد یا اندوه فکر هوای ابری چشمی تر
فکر پرنده ها
باید میان خاطره کودک چیزی شبیه لطف عروسک شد باید برای پنجره ای تنها یک سایبان ز ساقه پیچک بود باید برای تشنگی یک یاس زیبا تر از تصور باران شد باید برای تازه شدن گل داد تسکین روح خسته یاران شد باید فضای نیلی رؤیا را گاهی برای پونه مهیا کرد باید هوای سرخی رز را داشت از آسمان ستاره تمنا کرد باید ترانه های رهایی را در کوچه های عاطفه قسمت کرد باید فدای خنده یک گل شد در خواب آیینه ها شرکت کرد باید به خاطر گل یخ پژمرد
باید به فکر غصه گلها بود فکر غروب ساکت یک خورشید باید ز درد آینه ویران شد از غصه سپیده به خود لرزید باید به فکر کوچ پرستو بود در فکر یک کبوتر بی پرواز باید به جای یک دل تنها بود آرام و ارغوانی و بی آغاز باید به حرمت غم یک گدان آشفته بود و خم شد و ویران شد وقتی زنی ز غربت غم تنهاست باید شکسته گشتو پریشان شد
فرق عشق و دوست داشتن